۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

آیت الله محسن کدیور: رهبری که شریک ظلم است ولایتش جائرانه است و باطل

به کدام دلیل اسلامی و قانونی عملکرد رهبری که اساس اکثر بحران های اخیر است، مورد ارزیابی و نظارت قرار نمی گیرد؟ چرا مجلس خبرگان رهبری به وظیفه قانونی و شرعی خود عمل نمی کند؟ مردم اعضای این مجلس را به دلیل مجامله و سکوت سؤال برانگیزشان نخواهند بخشید. امروز هر کس به ندای "هل مِن ناصر" (دادخواهی) این ملت مظلوم لبیک نگوید، روسیاه است و غیرمعذور و نیز عمله ظلمه.

ما با حکومتی مواجهیم که به لحاظ دینی و اخلاقی و قانونی رفوزه شده است. آن کسی که رفوزه شده رژیم جمهوری اسلامی است نه نخبگانی چون آیت‌الله منتظری و صانعی و طاهری و یا جوانانی که برای یافتن رای گم ‌شده خود به خاک و خون غلتیدند.

قبل از انقلاب می‌گفتند چه فرمان یزدان چه فرمان شاه، پس از انقلاب هم می‌گویند مخالفت با رهبری مخالفت با خدا و رسول و ائمه است. آیا شرک معنایی جز این دارد؟

بیشترین تخلف از قانون اساسی توسط مقام رهبری و رئیس جمهوری صورت گرفته است. بر اساس همین قانون اساسی با همه تناقض‌های بنیادیش می‌توان با تکیه بر فصل سوم آن به کف مطالبات مردم ایران جامه عمل پوشانید. اگر بخواهیم واقعا قانون را اجرا کنیم اولین کسانی که از گردونه خارج می‌شوند، حکام فعلی‌اند. البته قانون به روایت حقوقدانان و وکلای مستقل و باسواد، نه قانون به روایت وابستگان قدرت و کم خردهای پرمدعا.

علی‌القاعده مهم‌ترین نهاد دینی، نمازهای جمعه هستند و انتظار می‌رود که تریبون‌های نمازجمعه، بلندگوی معرفت و کرامت باشند و کرداری متناسب با پیامبر داشته باشند. ولی متاسفانه تریبون نمازجمعه بویژه در سه ماه اخیر تبدیل به پایگاه تزریق خشونت و قساوت و سبعيت شده است. اینکه کسانی بدون طی مراحل قضایی، یک طرفه و بدون ارائه هیچ سند ومدرکی جامعه را به سوی خشونت سوق می دهند، به هیچ وجه با مبانی اصیل اسلامی پذیرفته نیست . حکومتی بودن نمازجمعه معنایش این نیست که امام جمعه، مامور حکومتی و دنبال‌کننده منویات رهبر کشور باشد، بلکه مطابق موازین دینی، باید ادامه‌دهنده راه کرامت و رحمت در جامعه باشد. اگر این شیوه ادامه پیدا کند، هیچ تفاوتی میان نمازجمعه، بسیج و اوین نخواهد بود؛ چرا که همگی آهنگ یکسانی دارند، آهنگ قساوت و خشونت. هیچ وقت انتظار نداشتیم در حکومت اسلامی، با تظاهرات، اعتراض و انتقاد مسالمت‌آمیز مردم این‌گونه با خشونت برخورد شود.

در خطبه‌های این هفته نمازجمعه تهران، آیت الله جنتی دستور حمله و دستگیری رهبران جنبش سبز را داده و آن‌ها را ام‌الفساد اغتشاش خوانده است، این دقیقا دنباله همان راهی است که در خبرگزاری‌های بداخلاق و روزنامه‌های بی‌انصاف حکومتی شاهدش هستیم. نمازجمعه‌‌های شیعه ایران هم شبیه نمازجمعه‌های اهل سنت شده که اگر ملاحظه کنید، می‌بینید که نسخه واحدی در همه شهرها خوانده می‌شود. الان هم به جز تعداد انگشت‌شماری امام جمعه مستقل که باقی مانده‌اند، بقیه استقلال ندارند، حاصلش هم رویگردانی مردم از نهاد‌های دینی است. نمازجمعه با خطبه‌های آیت‌الله طالقانی بعد از انقلاب شروع شد و با خطبه‌های کسانی چون آیت‌الله منتظری ادامه یافت. الان نمازجمعه فرسنگ‌ها از آن راه دور شده و به تریبون ضد اسلامی و تزریق خشونت به جامعه تبدیل شده است .

من اینجا صادقانه به شما می‌گویم که دو چیز کمتر برایم قابل پیش‌بینی نبود: اولی تلخ است و دومی شیرین. اول اینکه هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم که رژیم جمهوری اسلامی به این درجه از فساد رسیده باشد و به این سرعت از بن فاسد شده باشد. و دوم اینکه کمتر حدس می زدم که مردم به این حد از بلوغ و رشد سیاسی رسیده باشند. نحوه اعتراض مردم ایران یکی از متمدنانه‌ترین و به یادماندنی‌ترین صحنه‌های اعتراض در تاریخ ایران بود. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که مردم برای اعتراضشان حاضر باشند اینقدر استقامت کنند و مرارت بکشند و عقب ننشینند.

حال در مقابل این مقاومت بزرگ مردمی باید بپرسیم علما وظیفه خود را خوب انجام دادند؟ من با شرمندگی باید بگویم به جز تعداد انگشت‌شماری از علما و مراجع حوزه، بقیه هنوز به وظیفه شرعی خود عمل نکرده‌اند. ما علمایی مثل آیت‌الله العظمی منتظری داریم که ایشان در مقابل هر کژی و ناراستی با شفافیت و دلسوزی نقد و اعتراض خود را اعلام کرده است. از سال ۶۷ زمانی که اعدام‌های بی‌رویه صورت می‌گرفت و ایشان از قدرت کناره گرفت بگیرید که اخلاقی‌ترین کار ممکن بود و بیایید تا فتواهای اخیر ایشان درباره ولایت جائر و شرایط اینکه حکومت چگونه نامشروع می‌شود.

سخنان اخیر آیت‌الله صانعی هم به همین‌سان شجاعانه بود. ایشان حرف دل ملت ایران را زدند، همان صدایی که چند میلیون معترض ایرانی در تظاهرات مسالمت آمیز خود اعلام کردند. آیت‌الله بیات هم نکات خوب و به‌جایی را متذکر شدند. آیت‌الله طاهری، از پیش‌کسوتان استخوان‌دار حوزه هم به همین طریق با مردم هم‌صدا شدند. اما اسامی که من توانستم برای شما اسم بیاورم، انگشت‌شمار هستند. برخی مانند آیت‌الله موسوی اردبیلی از طریق همدردی با خانواده‌های زندانیان، آیت‌الله شبیری زنجانی و آیت‌الله صافی گلپایگانی هم البته به شکل عملی اعتراض و نارضایتی خود را به گوش حکومت رساندند. اما در مقابل جنایاتی که رخ داد و فجایعی که اتفاق افتاد که ۶۹ نفر و چه بسا بیشتر به خاک و خون غلتیدند، آیا علمای دین خود را به ملت ادا کرده‌اند؟ پاسخ من به این سوال متاسفانه منفی است. ملت از روحانیت و حوزه در احقاق حقوق ملی و طبیعی و اعتراض به ظلم نهادینه به مراتب جلوتر است.

مساله اینجاست که هیچ کس خود را مسوول فجایعی که رخ داد معرفی نمی‌کند. زندان‌های ایران امن نیستند. می‌گویند کهریزک زندان غیر استاندارد است، من سوال می‌کنم خانم زهرا کاظمی و دکتر زهرا بنی یعقوب هم در کهریزک کشته شده بودند؟ هیچ کس جواب قانع‌کننده‌ای به خانواده‌های این‌ بانوان مظلوم نمی‌دهد. وقتی جریان کهریزک اتفاق افتاد گفتند زندان استاندارد نیست. من سوال می‌کنم اگر زندان غیراستاندارد است و رهبر از آن خبر نداشته که بدا به حال چنین اداره کردنی، و اگر هم خبر داشته و جلویش را نمی‌گرفته که دیگر بدتر! نامه شجاعانه کروبی درباره مساله تجاوز جنسی به بازداشت شدگان جوان هم نشان می‌دهد که اگر این امور واقعا رخ داده باشد، معنایش این است که جمهوری اسلامی از بن نامشروع شده است. اینکه نویسنده نامه را متهم کنند هم در اذهان مردم راه به جایی نمی‌برد. اینقدر شاهد و قرینه موجود است که با انکار عجولانه قوای مقننه و قضائیه جامعه قانع نمی‌شود. ما هم امیدواریم این فجایع اتفاق نیفتاده باشد. نه آقای کروبی و نه آقای موسوی هیچ یک مایل نیستند این جنایات واقعیت داشته باشد. اما شواهد متعددی در دست دارند. خب! ظلم از این بالاتر؟

این‌ها ناشی از این تصور غلط است که باید نظام را به هر طریقی حفظ کرد. نظام را باید از طرق قانونی و اخلاقی و شرعی حفظ کرد. آنچه با نفی شرع و قانون و اخلاق حفظ می‌شود نظام اسلامی نیست، نظام شیطانی است. وقتی در ادبیات رسانه‌ها و سخنرانان و روحانیان دولتی و حکومتی دقیق شویم، می بینیم تنها چیزی که این‌ها به مخالفان خود نسبت می‌دهند، مخالفت با ولایت فقیه است. منتقدان مزدور اجنبی و گمراه و فاسقند، چرا؟ چون از رهبر انتقاد کرده‌اند. آن‌ها هیچ‌گاه از خود نمی‌پرسند که آیا فردی که در این جایگاه نشسته مگر معصوم است که هر مخالفتی با او گناه نابخشودنی به حساب آید؟

منتقدین سبز ایرانی عصاره حرفشان این است که خیانتی صورت گرفته، یک دزدی ملی صورت گرفته و ولایت فقیه ظلمی که بر ملت شده را تایید کرده است و به این صورت او در این ظلم شریک شده و به همین خاطر هم ولایتش جائرانه شده است. هر کس که امروز از عملکرد مقام رهبری یا رئیس جمهور و یا رژیم جمهوری اسلامی انتقاد کند آبرویش به حراج گذاشته می‌شود. اسائه ادبی که ذوب شدگان در ولایت در مورد آیت‌الله صانعی کردند، قبلا هم در مورد آیت‌الله منتظری شنیده بودیم. آیا هر کسی که از ولایت فقیه انتقاد کند، نه جائزالغیبه که واجب‌الغیبه محسوب می شود و می‌توان او را ترور شخصیت کرد؟ رژیم جمهوری اسلامی برای برخورد با منتقدین هیچ حد شرعی و قانونی و اخلاقی را رعایت نمی‌کند. معنای ولایت فقیه هم دقیقا همین است. مقامی فوق قانون و اخلاق و دین واین مافوق بودن به این معناست که کسی که در این جایگاه قرار گرفته به هیچ یک از این سه اصل پایبند نیست. امروز اگر از اکثریت مردم ایران بپرسیم، آیا این رژیم به موازین دینی، اخلاقی و قانونی پایبند است، اکثریت می‌گویند خیر. بنابراین ما الان با حکومتی مواجهیم که به لحاظ دینی و اخلاقی و قانونی رفوزه شده است. آن کسی که رفوزه شده رژیم جمهوری اسلامی است نه نخبگانی چون آیت‌الله منتظری و صانعی و طاهری و یا جوانانی که برای یافتن رای گم‌شده خود به خاک و خون غلتیدند.

این مساله بسیار تلخی است. سی سال پیش حکومتی در این مملکت مسلط بود که تا بن دندان مسلح بود و نسبت به مخالفین خود بسیار بی‌گذشت. حال اینکه صرفا شخص اول مملکت اسمش را از اعلیحضرت همایونی به مقام معظم رهبری تغییر داده باشد، آیا صرف این تغییر باعث اصلاح امور شده است؟ قبل از انقلاب می‌گفتند چه فرمان یزدان چه فرمان شاه، پس از انقلاب هم می‌گویند مخالفت با رهبری مخالفت با خدا و رسول و ائمه است. آیا شرک معنایی جز این دارد؟

ضربه‌ای که حکومت جمهوری اسلامی و رهبری غیرمدبرانه فعلی به حیثیت تشیع وارد کرده در تاریخ ایران بی‌سابقه بوده است.

من در میان سه قوه کشور قوه قضائیه را ویران ترینشان می‌دانم ، چرا که دورترین قوه کشور از اراده ملی و شش دانگ در اختیار رهبری غیرپاسخگو بوده است و تغییر مدیریت آن را نیز در راستای احقاق حقوق ملی و اجرای قانون ارزیابی نمی‌کنم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر