چون لفظ «پوپوليسم» كاربرد هاى متنوعى دارد، قبل از هر چيز توضيح مختصرى در مورد كاربرد هاى مختلف آن ارائه مى كنيم و پس از آن با تمركز بر «الگوى اقتصاد سياسى پوپوليستى» آن را براى توضيح وضعيت بعد از انقلاب به كار مى گيريم. اين مقاله بخشى از يك پژوهش گسترده در باب اقتصاد سياسى بعد از انقلاب است كه در اين بخش ويژگى هاى اقتصاد پوپوليستى را مطرح مى كند. به اميد اينكه اين متن مقدمه اى بر نقد اين مفهوم باشد. كلمه پوپوليسم هنوز در زبان فارسى برابرنهاده اى كه مورد قبول همه باشد، پيدا نكرده است. در متون فارسى آن را مترادف الفاظى چون مردم باورى، مردم گرايى، مردم انگيزى، تمام خلقى، عوام گرايى و عامه گرايى قرار مى دهند. با توجه به كاربرد خاص پوپوليسم در سياست و اقتصاد سياسى به گمان من واژه «مردم انگيزى» براى آن از ساير برابر نهاده ها مناسب است. در اينجا به سه كاربرد مختلف مفهوم مردم انگيزى (پوپوليسم) اشاره مى كنيم، با اين تاكيد كه بحث ما تنها به مورد آخر توجه دارد.الف- مردم انگيزى به عنوان يك ايدئولوژى و نظام سياسى. از نظر ايدئولوژيك مردم انگيزى يعنى بزرگداشت مفهوم «مردم» (يا «خلق») تا حد مفهومى مقدس و باور به اينكه هدف هاى سياسى را بايد به خواست و نيروى «مردم»، جدا از حزب ها و نهاد هاى موجود، پيش برد. (آشورى، ۱۳۸۰)، مردم انگيزى خواست «مردم» را عين حق و اخلاق مى داند و اين خواست را برتر از همه سنجه ها و سازوكار هاى اجتماعى مى شناسد و بر آن است كه مى بايد ميان مردم و حكومت رابطه مستقيم وجود داشته باشد. اين اعتقاد همچنين با ايمانى ساده فضايل «مردم» را در برابر منش فاسد طبقه حاكم يا هر گروهى كه موقعيت سياسى و اقتصادى و منزلت اجتماعى برتر داشته باشد، قرار مى دهد و مى ستايد. يكى از خصوصيات مردم انگيزى، يافتن توطئه هاى «ضد مردمى» در هر جا است و اين برداشت معمولاً به دشمنى هاى نژادى و قومى دامن مى زند. به كارگيرى مفهوم مردم انگيزى به عنوان يك نظام سياسى احتياج به مقدمه اى كوتاه در زمينه طبقه بندى نظام هاى سياسى دارد. نظام هاى سياسى را مى توان بر حسب مواضعى كه در دو زمينه «ساخت قدرت» و «ميزان دخالت دولت در تغيير جامعه» دارند طبقه بندى كرد. البته اين تنها يكى از شيوه هاى طبقه بندى نظام هاى سياسى است. در اين طبقه بندى هر يك از دو معيار طبقه بندى به اين صورت توضيح داده مى شوند. از لحاظ جامعه شناسى سياسى «ساخت قدرت» بر دو نوع است؛ يكى ساخت قدرت يك جانبه و ديگرى ساخت قدرت دوجانبه. در ساخت قدرت يك جانبه، قدرت سياسى مشروعيت خود را از منابعى غير از جامعه (مردم) به دست مى آورد. در نتيجه نهاد هايى براى مشاركت گروه هاى اجتماعى در تصميم گيرى هاى سياسى وجود ندارد. در نظام هاى داراى ساخت قدرت دوجانبه منبع مشروعيت قدرت سياسى به نحوى ناشى از جامعه تلقى مى شود و در نتيجه نهاد هايى براى مشاركت دست كم بخش هايى از جامعه و گرو ه هاى اجتماعى در سياست وجود دارد. نظام هاى داراى ساخت قدرت يك جانبه را «آمرانه» و نظام هاى داراى ساخت قدرت دوجانبه را «مردم سالار» مى ناميم. از لحاظ ميزان دخالت دولت در تغيير جامعه نيز مى توان از دو موضع و گرايش سخن گفت. گرايش «چپ» به نظام هايى (و ايدئولوژى هايى) اطلاق مى شود كه از «ميزانى از دخالت دولت براى تغيير در ساخت اقتصادى و اجتماعى و سلسله مراتب امتياز هاى مستقر حمايت مى كند.» هدف از اين تغييرات، دستيابى به برابرى بيشتر است. ايدئولوژى ها و نظام هاى راستگرا، وضع موجود جامعه و نظام امتياز هاى مستقر را به عنوان امرى مطلوب و طبيعى و يا دست كم تغيير ناپذير تلقى مى كنند. با توجه به دو معيار فوق، جايگاه نظام و ايدئولوژى سياسى مردم انگيز را مى توان به اين صورت مشخص كرد (تاگارت، ۱۳۸۱): مردم انگيزى به عنوان يك ايدئولوژى و نظام سياسى نشان دهنده چپ گرايى معتدل و طرفدارى از حداقلى از مردم سالارى است. ب- مردم انگيزى به عنوان ساخت خاصى در عرصه سياست.عرصه سياست در جوامع مختلف از ساخت هاى متفاوتى (Polity) برخوردار است. ساخت هاى مختلف عرصه سياست را با توجه به چند ويژگى طبقه بندى مى كنند. (بشيريه، ۱۳۷۴) مهم ترين اين ويژگى ها عبارتند از: ۱- ميزان قدرت و توسعه يافتگى جامعه مدنى ۲- وجود يا فقدان رابطه اندام وار ميان حكومت و جامعه مدنى ۳- وجود يا فقدان رابطه ايدئولوژيك ميان حكومت و جامعه مدنى ۴- ميزان اتكاى ساخت قدرت سياسى به بسيج توده اى. به طور مثال عرصه سياسى متكثر كه بستر مناسبى براى شكل گيرى مردم سالارى است با توجه به ويژگى هاى فوق به اين صورت مشخص مى شود: جامعه مدنى و نهادها و موسسات آن خودجوش و نيرومندند و علائق افراد يا توده هاى پراكنده را در اصناف و گروه ها و تشكل هاى مختلف سازمان مى دهند. ميان حكومت و جامعه مدنى رابطه اى اندام وار وجود دارد. حكومت به طور مستقيم دست به بسيج حمايت توده هاى بى شكل نمى زند و در نتيجه زندگى سياسى «توده اى» نمى شود. از نظر ايدئولوژيك معناى اين سخن اين است كه از عنصر وعده و وعيدهاى بلندپروازانه و غيرواقع بينانه و افراطى كردن گرايش هاى سياسى خوددارى مى شود. به همين قياس «مردم انگيزى» نام ساخت خاصى در عرصه سياست است كه گاه از آن به عنوان «عرصه سياست توده اى» نيز ياد مى شود. ويژگى هاى اين ساخت از عرصه سياست (با توجه به معيارهاى پيش گفته) به صورت زير است: يك- جامعه مدنى در آن گسترش يافته و به طور نسبى نيرومند بوده و بر قدرت تاثير گذاشته و مى تواند بر زمامداران فشار وارد كند. دو- حكومت قادر به سركوب كامل جامعه مدنى نيست و در ضمن نمى خواهد نماينده آن نيز باشد. سه- حكومت براى مقابله با فشارهاى جامعه مدنى به جلب حمايت و بسيج توده اى متوسل مى شود. از اين طريق ضمن حل كردن بحران مشروعيت خويش، بحران مشاركت خود را نيز پشت سر مى گذارد. چهار- در صورت غلبه كامل حكومت بر جامعه مدنى ساخت عرصه سياست تغيير مى كند. اگر جامعه بتواند به طور متقابل توده را بسيج كند، انقلاب رخ مى دهد. همان طور كه از ويژگى هاى فوق مى توان دريافت اين ساخت عرصه سياست (مردم انگيز) معمولاً وضعيتى گذرا را مشخص مى كند و هميشه انتظار مى رود كه به وضعيت و ساخت ديگرى متحول شود. مردم انگيزى به عنوان يك ساخت عرصه سياست، مى تواند پس از پيروزى انقلاب ها نيز رخ دهد. در اين حالت گروه ها مى كوشند با توسل به توده ها يكديگر را از ميدان به در نمايند. مردم انگيزى به عنوان يك ايدئولوژى، نظام سياسى و ساخت عرصه سياست اگر چه براى فهم تحولات پس از پيروزى انقلاب اسلامى مى تواند داراى اهميت باشد، اما در اينجا مورد نظر ما نيست. ما در اينجا به كاربرد سوم اين مفهوم نظر داريم و ميزان انطباق آن بر وضعيت ايران را مورد بحث قرار مى دهيم.پ - مردم انگيزى به عنوان يك الگوى اقتصاد سياسى.الگوى اقتصاد سياسى مردم انگيز نخستين بار براى تبيين وضعيت اقتصاد سياسى برخى از كشورهاى آمريكاى لاتين به كار گرفته شد. از اين الگو دو روايت متفاوت وجود دارد؛ در روايت نخست تاكيد به طور عمده بر وضعيت طبقات اجتماعى است و تلاشى كه براى تسلط بر جامعه مى كنند. (روكس بروف، ۱۳۷۳) مطابق اين روايت اگر طبقه حاكم در يك جامعه دچار دودستگى باشد و هيچ جناحى از آن نتواند اراده خود را بر ديگرى تحميل كند، در اين صورت نيروى سومى (مانند يك رهبر نظامى) ممكن است قدرت را قبضه كند و به نمايندگى از طرف كل طبقه مسلط حكومت كند. اين تحليلگران در بحث از وضعيت كشورهاى آمريكاى لاتين مى كوشيدند تا دو وضعيت مختلف را از يكديگر متمايز كنند. در حالت اول كشمكش ميان دو جناح يك طبقه و يا ميان دو طبقه به بن بست مى رسد و توازن ويرانگر حكومت اتفاق مى افتد. در حالت دوم قدرت از يك جناح يا يك طبقه به جناح و طبقه ديگر انتقال مى يابد و تركيب جديدى از گروه هاى حاكمه شكل مى گيرد. در اين حالت فرايند تجديد سازمان طبقات مسلط ممكن است تحت نظارت نيروى سومى عملى شود كه امكان دارد كه تنها منافع طبقه حاكم را نمايندگى نكند و ممكن است حتى داراى منافع خاصى نيز باشد. اين حالت دوم را مردم انگيزى (پوپوليسم) مى نامند. روايت دوم از اقتصاد سياسى مردم انگيز، الگوى خود را با تاكيد بر ويژگى هاى اين نظام سامان مى دهد. (علوى تبار، ۱۳۸۰) اين ويژگى ها را مى توان به صورت زير فهرست كرد: ۱- نظام سياسى در اين الگو به جاى يك طبقه، بر چند طبقه اجتماعى تكيه داشته و جهت گيرى خود را با هدف تامين منافع و علائق اين چند طبقه تنظيم مى كند. ۲- تكيه گاه نظام سياسى مردم انگيز طبقات شهرى اند و مالكان و دهقانان روستايى جايى در ائتلاف حاكم بر جامعه ندارند. از اين رو در دوراهى هاى انتخاب خط مشى هايى كه منافع شهرنشينان را تامين مى كنند حتى به قيمت متضرر شدن روستائيان به مرحله اجرا درمى آيند. ۳- ائتلاف حاكم در اقتصاد مردم انگيز شامل بخشى از سرمايه داران، طبقه متوسط جديد و فقراى شهرى مى شود. ۴- مخارج بخش دولتى بسيار بالا است. اين مخارج در جهت تامين خدمات گسترده اجتماعى و دادن يارانه به طبقات متوسط و فقير شهرى مصرف مى شود. ۵- حقوق و دستمزد پرداختى به طبقات متوسط جديد به طور نسبى بالا است. ۶- واردات كالاهاى مصرفى در سطح بالايى قرار دارد. ۷- دولت، مداخله گر و داراى نقش و كاركرد بسيار گسترده اى در اقتصاد است. ۸- بخش عمده سرمايه گذارى توسط دولت صورت مى گيرد. ۹- دولت تلاش مى كند تا از سرمايه دارى ملى در مقابل اقتصاد بين المللى و رقابت خارجى به طور كامل حمايت كند. - تامين هزينه هاى دولت يا از طريق اخذ ماليات از بخش كشاورزى و يا از طريق فروش منابع ملى صورت مى پذيرد.
۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه
پوپولیسم چیست؟(1)
چون لفظ «پوپوليسم» كاربرد هاى متنوعى دارد، قبل از هر چيز توضيح مختصرى در مورد كاربرد هاى مختلف آن ارائه مى كنيم و پس از آن با تمركز بر «الگوى اقتصاد سياسى پوپوليستى» آن را براى توضيح وضعيت بعد از انقلاب به كار مى گيريم. اين مقاله بخشى از يك پژوهش گسترده در باب اقتصاد سياسى بعد از انقلاب است كه در اين بخش ويژگى هاى اقتصاد پوپوليستى را مطرح مى كند. به اميد اينكه اين متن مقدمه اى بر نقد اين مفهوم باشد. كلمه پوپوليسم هنوز در زبان فارسى برابرنهاده اى كه مورد قبول همه باشد، پيدا نكرده است. در متون فارسى آن را مترادف الفاظى چون مردم باورى، مردم گرايى، مردم انگيزى، تمام خلقى، عوام گرايى و عامه گرايى قرار مى دهند. با توجه به كاربرد خاص پوپوليسم در سياست و اقتصاد سياسى به گمان من واژه «مردم انگيزى» براى آن از ساير برابر نهاده ها مناسب است. در اينجا به سه كاربرد مختلف مفهوم مردم انگيزى (پوپوليسم) اشاره مى كنيم، با اين تاكيد كه بحث ما تنها به مورد آخر توجه دارد.الف- مردم انگيزى به عنوان يك ايدئولوژى و نظام سياسى. از نظر ايدئولوژيك مردم انگيزى يعنى بزرگداشت مفهوم «مردم» (يا «خلق») تا حد مفهومى مقدس و باور به اينكه هدف هاى سياسى را بايد به خواست و نيروى «مردم»، جدا از حزب ها و نهاد هاى موجود، پيش برد. (آشورى، ۱۳۸۰)، مردم انگيزى خواست «مردم» را عين حق و اخلاق مى داند و اين خواست را برتر از همه سنجه ها و سازوكار هاى اجتماعى مى شناسد و بر آن است كه مى بايد ميان مردم و حكومت رابطه مستقيم وجود داشته باشد. اين اعتقاد همچنين با ايمانى ساده فضايل «مردم» را در برابر منش فاسد طبقه حاكم يا هر گروهى كه موقعيت سياسى و اقتصادى و منزلت اجتماعى برتر داشته باشد، قرار مى دهد و مى ستايد. يكى از خصوصيات مردم انگيزى، يافتن توطئه هاى «ضد مردمى» در هر جا است و اين برداشت معمولاً به دشمنى هاى نژادى و قومى دامن مى زند. به كارگيرى مفهوم مردم انگيزى به عنوان يك نظام سياسى احتياج به مقدمه اى كوتاه در زمينه طبقه بندى نظام هاى سياسى دارد. نظام هاى سياسى را مى توان بر حسب مواضعى كه در دو زمينه «ساخت قدرت» و «ميزان دخالت دولت در تغيير جامعه» دارند طبقه بندى كرد. البته اين تنها يكى از شيوه هاى طبقه بندى نظام هاى سياسى است. در اين طبقه بندى هر يك از دو معيار طبقه بندى به اين صورت توضيح داده مى شوند. از لحاظ جامعه شناسى سياسى «ساخت قدرت» بر دو نوع است؛ يكى ساخت قدرت يك جانبه و ديگرى ساخت قدرت دوجانبه. در ساخت قدرت يك جانبه، قدرت سياسى مشروعيت خود را از منابعى غير از جامعه (مردم) به دست مى آورد. در نتيجه نهاد هايى براى مشاركت گروه هاى اجتماعى در تصميم گيرى هاى سياسى وجود ندارد. در نظام هاى داراى ساخت قدرت دوجانبه منبع مشروعيت قدرت سياسى به نحوى ناشى از جامعه تلقى مى شود و در نتيجه نهاد هايى براى مشاركت دست كم بخش هايى از جامعه و گرو ه هاى اجتماعى در سياست وجود دارد. نظام هاى داراى ساخت قدرت يك جانبه را «آمرانه» و نظام هاى داراى ساخت قدرت دوجانبه را «مردم سالار» مى ناميم. از لحاظ ميزان دخالت دولت در تغيير جامعه نيز مى توان از دو موضع و گرايش سخن گفت. گرايش «چپ» به نظام هايى (و ايدئولوژى هايى) اطلاق مى شود كه از «ميزانى از دخالت دولت براى تغيير در ساخت اقتصادى و اجتماعى و سلسله مراتب امتياز هاى مستقر حمايت مى كند.» هدف از اين تغييرات، دستيابى به برابرى بيشتر است. ايدئولوژى ها و نظام هاى راستگرا، وضع موجود جامعه و نظام امتياز هاى مستقر را به عنوان امرى مطلوب و طبيعى و يا دست كم تغيير ناپذير تلقى مى كنند. با توجه به دو معيار فوق، جايگاه نظام و ايدئولوژى سياسى مردم انگيز را مى توان به اين صورت مشخص كرد (تاگارت، ۱۳۸۱): مردم انگيزى به عنوان يك ايدئولوژى و نظام سياسى نشان دهنده چپ گرايى معتدل و طرفدارى از حداقلى از مردم سالارى است. ب- مردم انگيزى به عنوان ساخت خاصى در عرصه سياست.عرصه سياست در جوامع مختلف از ساخت هاى متفاوتى (Polity) برخوردار است. ساخت هاى مختلف عرصه سياست را با توجه به چند ويژگى طبقه بندى مى كنند. (بشيريه، ۱۳۷۴) مهم ترين اين ويژگى ها عبارتند از: ۱- ميزان قدرت و توسعه يافتگى جامعه مدنى ۲- وجود يا فقدان رابطه اندام وار ميان حكومت و جامعه مدنى ۳- وجود يا فقدان رابطه ايدئولوژيك ميان حكومت و جامعه مدنى ۴- ميزان اتكاى ساخت قدرت سياسى به بسيج توده اى. به طور مثال عرصه سياسى متكثر كه بستر مناسبى براى شكل گيرى مردم سالارى است با توجه به ويژگى هاى فوق به اين صورت مشخص مى شود: جامعه مدنى و نهادها و موسسات آن خودجوش و نيرومندند و علائق افراد يا توده هاى پراكنده را در اصناف و گروه ها و تشكل هاى مختلف سازمان مى دهند. ميان حكومت و جامعه مدنى رابطه اى اندام وار وجود دارد. حكومت به طور مستقيم دست به بسيج حمايت توده هاى بى شكل نمى زند و در نتيجه زندگى سياسى «توده اى» نمى شود. از نظر ايدئولوژيك معناى اين سخن اين است كه از عنصر وعده و وعيدهاى بلندپروازانه و غيرواقع بينانه و افراطى كردن گرايش هاى سياسى خوددارى مى شود. به همين قياس «مردم انگيزى» نام ساخت خاصى در عرصه سياست است كه گاه از آن به عنوان «عرصه سياست توده اى» نيز ياد مى شود. ويژگى هاى اين ساخت از عرصه سياست (با توجه به معيارهاى پيش گفته) به صورت زير است: يك- جامعه مدنى در آن گسترش يافته و به طور نسبى نيرومند بوده و بر قدرت تاثير گذاشته و مى تواند بر زمامداران فشار وارد كند. دو- حكومت قادر به سركوب كامل جامعه مدنى نيست و در ضمن نمى خواهد نماينده آن نيز باشد. سه- حكومت براى مقابله با فشارهاى جامعه مدنى به جلب حمايت و بسيج توده اى متوسل مى شود. از اين طريق ضمن حل كردن بحران مشروعيت خويش، بحران مشاركت خود را نيز پشت سر مى گذارد. چهار- در صورت غلبه كامل حكومت بر جامعه مدنى ساخت عرصه سياست تغيير مى كند. اگر جامعه بتواند به طور متقابل توده را بسيج كند، انقلاب رخ مى دهد. همان طور كه از ويژگى هاى فوق مى توان دريافت اين ساخت عرصه سياست (مردم انگيز) معمولاً وضعيتى گذرا را مشخص مى كند و هميشه انتظار مى رود كه به وضعيت و ساخت ديگرى متحول شود. مردم انگيزى به عنوان يك ساخت عرصه سياست، مى تواند پس از پيروزى انقلاب ها نيز رخ دهد. در اين حالت گروه ها مى كوشند با توسل به توده ها يكديگر را از ميدان به در نمايند. مردم انگيزى به عنوان يك ايدئولوژى، نظام سياسى و ساخت عرصه سياست اگر چه براى فهم تحولات پس از پيروزى انقلاب اسلامى مى تواند داراى اهميت باشد، اما در اينجا مورد نظر ما نيست. ما در اينجا به كاربرد سوم اين مفهوم نظر داريم و ميزان انطباق آن بر وضعيت ايران را مورد بحث قرار مى دهيم.پ - مردم انگيزى به عنوان يك الگوى اقتصاد سياسى.الگوى اقتصاد سياسى مردم انگيز نخستين بار براى تبيين وضعيت اقتصاد سياسى برخى از كشورهاى آمريكاى لاتين به كار گرفته شد. از اين الگو دو روايت متفاوت وجود دارد؛ در روايت نخست تاكيد به طور عمده بر وضعيت طبقات اجتماعى است و تلاشى كه براى تسلط بر جامعه مى كنند. (روكس بروف، ۱۳۷۳) مطابق اين روايت اگر طبقه حاكم در يك جامعه دچار دودستگى باشد و هيچ جناحى از آن نتواند اراده خود را بر ديگرى تحميل كند، در اين صورت نيروى سومى (مانند يك رهبر نظامى) ممكن است قدرت را قبضه كند و به نمايندگى از طرف كل طبقه مسلط حكومت كند. اين تحليلگران در بحث از وضعيت كشورهاى آمريكاى لاتين مى كوشيدند تا دو وضعيت مختلف را از يكديگر متمايز كنند. در حالت اول كشمكش ميان دو جناح يك طبقه و يا ميان دو طبقه به بن بست مى رسد و توازن ويرانگر حكومت اتفاق مى افتد. در حالت دوم قدرت از يك جناح يا يك طبقه به جناح و طبقه ديگر انتقال مى يابد و تركيب جديدى از گروه هاى حاكمه شكل مى گيرد. در اين حالت فرايند تجديد سازمان طبقات مسلط ممكن است تحت نظارت نيروى سومى عملى شود كه امكان دارد كه تنها منافع طبقه حاكم را نمايندگى نكند و ممكن است حتى داراى منافع خاصى نيز باشد. اين حالت دوم را مردم انگيزى (پوپوليسم) مى نامند. روايت دوم از اقتصاد سياسى مردم انگيز، الگوى خود را با تاكيد بر ويژگى هاى اين نظام سامان مى دهد. (علوى تبار، ۱۳۸۰) اين ويژگى ها را مى توان به صورت زير فهرست كرد: ۱- نظام سياسى در اين الگو به جاى يك طبقه، بر چند طبقه اجتماعى تكيه داشته و جهت گيرى خود را با هدف تامين منافع و علائق اين چند طبقه تنظيم مى كند. ۲- تكيه گاه نظام سياسى مردم انگيز طبقات شهرى اند و مالكان و دهقانان روستايى جايى در ائتلاف حاكم بر جامعه ندارند. از اين رو در دوراهى هاى انتخاب خط مشى هايى كه منافع شهرنشينان را تامين مى كنند حتى به قيمت متضرر شدن روستائيان به مرحله اجرا درمى آيند. ۳- ائتلاف حاكم در اقتصاد مردم انگيز شامل بخشى از سرمايه داران، طبقه متوسط جديد و فقراى شهرى مى شود. ۴- مخارج بخش دولتى بسيار بالا است. اين مخارج در جهت تامين خدمات گسترده اجتماعى و دادن يارانه به طبقات متوسط و فقير شهرى مصرف مى شود. ۵- حقوق و دستمزد پرداختى به طبقات متوسط جديد به طور نسبى بالا است. ۶- واردات كالاهاى مصرفى در سطح بالايى قرار دارد. ۷- دولت، مداخله گر و داراى نقش و كاركرد بسيار گسترده اى در اقتصاد است. ۸- بخش عمده سرمايه گذارى توسط دولت صورت مى گيرد. ۹- دولت تلاش مى كند تا از سرمايه دارى ملى در مقابل اقتصاد بين المللى و رقابت خارجى به طور كامل حمايت كند. - تامين هزينه هاى دولت يا از طريق اخذ ماليات از بخش كشاورزى و يا از طريق فروش منابع ملى صورت مى پذيرد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر