۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

سخنان علي خامنه اي مربوط است به روز 29 خرداد 88 و سخنان علي شريعتي مربوط است به قبل از 29 خرداد 56

علي خامنه اي: هميشه دشمنان اسلام خواسته‏اند دل مسلمانان را مشوش و مضطرب كنند. در طول تاريخ اسلام موارد زيادى پيش آمده است،
علي شريعتي: هیچ چیز به وسیله دشمن منحرف نمی شود ، دشمن زنده کننده دشمن است ، بلکه آنچه که یک فکر و یک مذهب را مسخ می کند ، دوست است یا دشمنی که در جامعه ، دوست، خودش را نشان می دهد.

علي خامنه اي: اگر نخبگان سياسى بخواهند قانون را زير پا بگذارند، يا براى اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرج‏ها، آنهايند.
علي شريعتي: من دشمن تو و عقاید تو هستم،اما حاضرم جانم را برای آزادی تو و عقاید تو فدا کنم.

علي خامنه اي: به نظر من اين مسئولان و سياستمداران اروپائى و آمريكائى قدرى بايستى شرم و حيا را هم براى خودشان وظيفه بدانند
علي شريعتي:شرم از خویش ، عالیترین اوج خودآگاهی است.
علي خامنه اي:ما آنچه بايد بكنيم، انجام ميدهيم؛ آنچه بايد هم گفت، هم گفتيم و خواهيم گفت.
علي شريعتي: حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد!

علي خامنه اي:من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم
علي شريعتي: آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند.عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

اين جمله معادلي ندارد:
علي خامنه اي: و نظر آقاى رئيس جمهور (احمدي نژاد)به نظر بنده نزديكتر است

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

محارب كيست؟

آيا مي دانيد محارب در مفهوم قانون و شرع چيست؟آيا مي دانيد اين قوه قضاييه تنها اشد مجازات را اعمال مي كند .طبق ماده 183قانون مجازات اسلامي: هر كسي كه براي ايجاد رعب و هراس و سلب آزادي و امنيت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد في الارض ميباشد .

همانگونه كه از اين ماده بر مي آيد محارب كسي است كه از مردم سلب آزادي و امنيت مي كند.

بنظر شما حال بسيجي محارب است يا مردمي كه مي گويند راي من كجاست؟


بر اساس ماده 190 - حد محاربه و افساد في الارض يكي از چهار
چيز است . اين ماده قانوني تقريباٌ تحريف آيه (انما جزاء الذين يحاربون اللّه ورسوله ويسعون فى الارض فسادا ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم وارجله من خلاف او ينفوا من الارض).است كه چهار مجازات را براي محارب در نظر مي گيرد:


1.
قتل

2. آويختن به دار مجازات به دار آويختن ترجمه « يصلبوا» يعني به صليب كشيدن است.يعني همانگونه كه حضرت عيسي را به صليب كشيدند.طبق ماده 195 - مصلوب كردن مفسد و محارب بصورت زير انجام مي گردد

الف - نحوه بستن موجب مرگ او نگردد


ب - بيش از سه روز بر صليب نماند ولي اگر در اثناي سه روز بميرد ميتوان او را پائين آورد


ج - اگر بعد از سه روز زنده بماند نبايد او را كشت
.

3. اول قطع دست راست و سپس پاي چپ

4 . نفي بلد . (يعني تبعيد) كه طبق دستور ماده 193 قانون مجازات اسلامي مدت تبعيد در هر حال كمتر از يكسال نيست اگر چه بعد از دستگيري توبه نمايد و در صورتي كه توبه ننمايدهمچنان درتبعيد باقي خواهد ماند .

اگر بخواهيم يك تقسيم بندي داشته باشيم تنها يكي از 4 مجازات فوق موجب مرگ محارب مي شود و آنهم مجازات قتل است.سه مجازات ديگر وجود دارد كه به مرگ فرد ختم نمي شود مثل تبعيد بالاي يكسال-به صليب كشيدن(مانند حضرت عيسي)-قطع دست وپا از خلاف.چرا اين ر‍ژيم اينقدر به آدمكشي علاقه دارد؟




۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

عاقبت نامه نويسي به مقام معظم

امروز نه تنها احمد قابل در حبس است، بلکه محمد نوری زاد، احمد زیدآبادی، محمد ملکی و حشمت الله طبرزدی نیز که طی این سالها نامه هایی انتقادی - و سرگشاده- به رهبر جمهوری اسلامی نگاشته بودند، ماههاست در مَحبَس و سلول انفرادی به سر می برند؛ همچنانکه پیش از این و طی سالهایی که ایشان بر تخت ولایت تکیه زده اند، سعیدی سیرجانی۳، قاسم شعله سعدی۴، محسن سازگارا۵، نورالدین کیانوری۶، آیت الله طاهری۷، ابراهیم نبوی۸، امیرفرشاد ابراهیمی۹ و کسانی دیگر نیز، در انتقاد از وضعیت موجود و مسئولیتی که متوجه رهبر می دانستند، واقعیاتی را در قالب نامه های سرگشاده انتشار دادند، که البته یکی در زندان جان باخت و دیگری خانه نشین شد یا ا بعضا جلای وطن کردند و در تبعیدی ناخواسته ماندگار شدند.

در چند صباح اخیر و هنگامۀ انتخابات ریاست جمهوری یا پس از آن نیز، گروهی از چهره ها و اساتیدی چون دکتر عبدالکریم سروش۱۰، اکبر اعلمی۱۱، دکتر پیام فاضل۱۲، مهندس عبدالعلی بازرگان۱۳، همچنین تعداد زیادی از استادان دانشگاه و محققین و نویسنده های سرشناس، رهبری را نسبت به وقایع و فجایع زنهار داده و نامه هایی سرگشاده خطاب به وی نوشتند.۱۴

اینکه آیت الله علی خامنه ای در مقامِ ولیّ مطلقۀ فقیه، نامه های سرگشاده را چگونه ارزیابی یا حتی مطالعه نموده، یااینکه چه میزان این نامه ها اثربخش بوده، شاید در نوشتاری دیگر مورد سنجش قرار گیرد؛ اما آنچه در این مقال خواهد آمد، بخشی از نامه های سرگشاده و دلیرانۀ کسانی ست که امروز به اتهام گفتن حق و هویدا نمودن مظالم، در زندان به سر می برند ...


طرح دو پرسش از رهبر

دکتر احمد زیدآبادی محقق، روزنامه‌نگار و دبیرکل سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) که از نیمه شب ۳۱ خرداد ماه و یک هفته پس از کودتا دستگیر و به بازداشتگاه اوین منتقل شده، برای سومین بار است که به خاطر نوشته ها و حقگوئیش، در جمهوری اسلامی به محبس می رود. دادگاه انقلاب زیدآبادی را به ۶ سال زندان، ۵ سال تبعید و محرومیت مادام العمر از فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی محکوم کرده است. این فعال سیاسی در ۲۲ فروردین امسال نامه ای سرگشاده به رهبری نوشت۱۵ و ضمن اینکه از انتقادناپذیری وی انتقاد کرده بود، با طرح دو پرسش، ایشان را نسبت به وقایع کشور به چالش کشید. خانم مهدیه محمدی همسر احمد زیدآبادی معتقد است "مهمترین اتهام او نگارش نامه سرگشاده خطاب به مقام رهبری بوده که در سایتها منتشر شده است." احمد زیدآبادی در مقدمۀ نامه خود به آیت الله خامنه ای با ذکر این نکته که "آنچه می‌خواهم مطرح کنم در شمار مسائل شخصی نیست که نیازمند ارسال نامه خصوصی باشد، بلکه قصد دارم برخی از مشکلات رویاروی جامعه را طرح کنم و نظر رهبری را هم در این باره جویا شوم"، خطاب به خامنه ای پرسید "به چه علت شرعی، عقلی، قانونی و یا عرفی و بر اساس کدام مصلحت عمومی، پرسش علنی از رهبری و یا نقد گفته‌ و عملکرد وی، عملا در جامعه ایران ممنوع است؟" وی در این مورد به سیره عملی بزرگان دین اشاره کرد که "کلام را با کلام پاسخ داده‌اند و نه با تشکیل پرونده و ارجاع به مجازات." زیدآبادی تصریح کرده بود "مصونیت رهبری از طرح پرسش و انتقاد در جامعه ما، نه فقط سابقه‌ای در شرع ندارد، بلکه بدعتی بیسابقه در تفکر اسلامی به شمار می‌رود ." این محقق در پرسشی دیگر پیرامون مسئله هسته ای و اولویتهای اصلی کشور پرسید "چرا ایشان اصرار دارند که همه ایرانیان ارزیابی ایشان را از شرایط داشته باشند و اگر جز این باشد به تعبیر وی حرف دشمن را تکرار می‌کنند و یا به گفته برخی از مقام‌های امنیتی، از عوامل دشمن هستند."

زیدآبادی چندی پیش از سوی انجمن جهانی روزنامه‌ها و ناشران خبر جهان، جایزه قلم زرین آزادی سال را دریافت کرد و همزمان دادگاه تجدیدنظر، احکام حبس و تبعید و محرومیت این نویسندۀ دلیر را مورد تایید قرار داد...


من متهم می کنم رهبری جمهوری اسلامی را

چندین ساعت بعد از درگذشت آیت الله العظمی حسینعلی منتظری پدر معنوی جنبش سبز، در حالیکه گروههای مختلف مردم و علاقمندان ایشان، سوگوارانه راهی قم شده تا در ماتم استاد شرکت کنند، ماموران کودتا خودروهای راهی قم را متوقف کرده و چندین تن از مسافران را دستگیر و به بازداشتگاه منتقل می کنند. اولین فردی که در این رابطه بازداشت شد، احمد قابل فعال صریح الهجه، پژوهشگر شاخص دینی و از شاگردان معظم له بود که هنگام عزیمت با خانواده و دوستانش از مشهد به قم دستگیر شد. قابل بارها بدلیل انتقادات صریح و عالمانه اش زندانی شده بود. (از جمله در سال ۱۳۸۰ پس از تحمل ۱۲۵ روز زندان انفرادی در اوین)
از نکات قابل ذکر در فعالیتهای وی، نامه های سرگشاده ای بود که طی چهار سال اخیر به علی خامنه ای نگاشت. قابل در نامۀ سرگشاده۱۶ خود در بهار سال ۱۳۸۴ به خامنه ای، از "استبداد دینی و سوء تدبیر" وی در اداره کشور انتقاد نموده و نتیجۀ پیروزی احمدی نژاد را چنین پیش بینی کرده بود "اندوختۀ سالیان دراز رنج و کوشش و سرمایه گذاری مادی و معنوی‌ مردم به تاراج بیگانگان و تروریست‌‌هایی از سنخ القاعده" می رود. احمد قابل همچنین خطاب به خامنه ای –مستندا- مواضع و عملکردهای قبل و اوایل انقلابش را یادآور شد و پیرامون دوران زمامداری وی نوشت "در دوران رهبری شما ستم دستگاههای قضائی، شبه قضائی و اطلاعاتی - امنیتی بیش از گذشته فزونی گرفته و قانون شکنی و قانون گریزی در آنها به یک روند تبدیل شده و مخالفان سیاست‌‌های شما، شدیدا سرکوب و با محرومیت‌‌های مختلف مواجه بوده‌‌اند." وی مصادیق بارز عملکرد رهبری پیرامون قتل های زنجیره ای، ترورهای مخالفان سیاسی و اعتقادی، برخوردهای نامشروع و غیرقانونی با علما و مراجع منتقد، تعطیلی فلّه ای مطبوعات، بستن دست و پای دولتین آقای خاتمی و مجلس ششم و ... را برشمرده و به نقد کشید. او با بیان اینکه "اکنون موجودیت حکومت با خطر مواجه شده و کوره راهی برای ماندن باقی مانده است که شما را به پیمودن آن دعوت می‌کنم"، راه حلهایی از جمله "اعلام عفو عمومی در مورد تمامی سوابق سیاسی و امنیتی ایرانیان داخل و خارج و آزادی زندانیان، جدا کردن اعتبار و موجودیت نظام از اعتبار شورای نگهبان و مسئولان متخلّف، اعلام کتبی تضمین اجرای برنامه‌‌های رئیس جمهور منتخب و قبول نظارت سازمان ملل و کنفرانس اسلامی بر انتخابات کشور" را به خامنه ای پیشنهاد کرد. احمدقابل خطاب به رهبری هشدار داد "گمان نمی‌کنم در دیدگاه شما ماندن نظام و بقای عزتمندانه، بدتر از سناریوی جایگزین، یعنی حذف نظام جمهوری اسلامی و سرنوشتی مشابه میلوشوویچ ،ملاعمر و صدام حسین برای رهبری باشد." قابل همچنین خاطرنشان کرد "روحانیت بدون دانشِ مدیریت، مدعیِ حکومت شد و ولایت مطلقه را طلب نمود".
این پژوهشگر دینی در نامه ای دیگر۱۷ خطاب به رهبر جمهوری اسلامی در بهار ۱۳۸۷ که اعتراضی به صدور حکم دادگاه ویژه روحانیت در مورد برادر فرهیخته ایشان (هادی قابل)* بود، خاطرنشان کرد "من به عنوان یک شهروند ایرانی ، رهبری و باند حاکم بر کشور را به براندازی سخت نظام جمهوری اسلامی از طریق ظلم های آشکار به مخالفان سیاست های باند حاکم ، اقدامات فراوان و گسترده علیه امنیت ملی، اهانت به ملت و خصوصا فرهیختگان ملت، نشر مکرر و گسترده اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و نقض شدید حرمت روحانیت متهم می کنم و روزی را انتظار می کشم که در جمهوری اسلامی، امکان رسیدگی عادلانه به این اتهامات از طریق دادگاهی علنی و با حضور هیأت منصفه و قاضی یا قضاتی بیطرف، وجود داشته باشد ." احمد قابل در نامه تظلم و سرگشادۀ دیگری۱۸در بهمن ۸۷ به آیت الله خامنه ای، وی را شریک ظلم و ستم‌های وارده به مخالفان و منتقدان سیاسی معرفی کرد و از پافشاری رهبر بر "سیاست‌های غلط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی" به شدت انتقاد و خاطرنشان کرد "تاکید رهبری بر این سیاست‌ها، بیش از فشارها و تحریم‌های بین‌المللی، به ملت و کشور صدمه زده است." وی پیرامون قدرت یابی مجدد احمدی نژاد نیز در آن نامه هشدار داد " باند حاکم بر کشور، همچنان نسبت به سکوت اکثریت ملت در برابر قانون‌شکنی ها و ستمگری‌های حاکمیت امیدوار بوده و دیر زمانی است که برای آن حساب ویژه‌ای بازکرده است. آنان از عدم مطالبه‌ حقوق از سوی آحاد ملت، بهره‌های هنگفتی برده‌ و قدرت مافیایی خود را در سراسر کشور گسترش داده‌اند و اکنون نیز در آستانه‌ انتخاب رئیس جمهور به نمایشی غیر واقعی از حضور ملت می‌اندیشند، تا از سبد افرادی که آنان گزینش می‌کنند، کسی را بر مسند نشانند که هیچ‌گونه تعرضی به قانون‌شکنی آنان نداشته باشد و راه را بر سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شکست خورده‌ رهبری کشور نبندد ."

اگر امروز آیت الله خامنه ای و حامیان وی، جنبش سبز و مخالفان را به براندازی نرم متهم می سازند، احمد قابل در نامه خود صراحتا رهبری و حامیانش را به "براندازی سخت" نظام از راهکار "ظلم های آشکار به مخالفان" متهم کرده بود.
این محقق کشور، اکنون در زندان و وضعیتی بلاتکلیف به سر می برد...


گولِ این حرفها و تظاهراتی که برایتان راه می‌اندازند را نخورید

دکتر محمد ملکی، از فعالان ملی- مذهبی و اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب که مواضع صریحش پیرامون انقلاب فرهنگی و نابسامانی های کشور معروف بوده و طی سالهای گذشته نیز بارها مورد احضار و بازداشت قرار گرفته، روز شنبه ۳۱ مرداد امسال و بعد از کودتای انتخاباتی بازداشت شده و اینک ماههاست در محبس به سر می برد. دکتر ملکی در نامه ای سرگشاده۱۹ خطاب به آیت الله خامنه ای در ارديبهشت ۱٣٨۷و بمناسبت بیست و هشتمین سالگرد تعطیلی دانشگاههای کشور، سیاست ها و عملکرد رهبری و همچنین وضعیت موجود کشور را مورد انتقاد جدی قرار داد و خطاب به وی گوشزد کرد "در برابر فساد بی‌حد، اعتیاد، خرافات، تن‌فروشی دختران، کارتن‌خوابی، چپاول و دزدی و رشوه‌خواری، ثروتهای کلانِ بادآورده، اختلافِ وحشتناکِ طبقاتی که آمار آنها از سوی مقاماتِ حکومتی منتشر می‌گردد، چه کسی مسئول است؟ این چه عدالت و برابری است که اگر دانشجویان، کارگران، معلمان، زنان و دیگر طبقاتِ دگراندیش، نقدی بر حاکمیت بزنند سروکار آنها با دادگاههای انقلاب و محرومیت از درس و کار و رفتن به زندان و هزاران بلای دیگر است." دکتر محمد ملکی همچنین به خامنه ای هشدار داد "نمیدانم آنچه در کشور می‌گذرد چگونه و تا چه اندازه به اطلاع شما می‌رسد امّا می‌دانم وضع بسیار بدتر از آن است که شما گاه‌گاه در فرمایشات خود به آنها اشاره می‌کنید. احتمالاً افرادِ بیت و دوستان و نزدیکان به شما می‌گویند که اکثریتِ قریب باتفاق مردم طرفدار رژیم هستند. گولِ این حرفها و تظاهراتی که صاحبان زر و زور و تزویر برایتان راه می‌اندازند را نخورید. بیایید برای نجات کشور، فرمانِ یک همه‌پرسی در مورد نظام ولائی را با تمام شرایط انتخابات آزاد و شفاف صادر فرمایید تا هر کس که شناسنامه ایرانی دارد بتواند در آن شرکت کند و حکومتِ دلخواه خود را بار دیگر پس از گذشت ٣۰ سال همانگونه که در ۱۲ اردیبهشتِ سال ۵٨ شد انتخاب نماید تا معلوم شود چند درصد مردم طرفدار نظام هستند."
دکتر ملکی با ۷۶ سال سن و کهولت و بیماری های متعدد، بعد از پنج ماه کماکان در بازداشت و بلاتکلیفی به سر می برد...


سابقا برای دشمن خط و نشان می کشیدیم و امروز برای مردم خودمان

محمد نوری‌زاد، نویسندۀ سالهای نه چندان دورِ روزنامه کیهان، فیلم‌ساز و به‌خصوص مستندساز حامی نظام و مجری سالهای دور برنامه های جهاد سازندگی و روایت فتح که چند سال اخیر نیز به تألیف كتاب، نقد آثار ادبی، نگارش فیلمنامه و تولید آثار داستانی روی آورده بود، پس از کودتای انتخاباتی و بویژه پس از خطبه های نماز جمعه ۲۹ خرداد آیت الله علی خامنه ای، نامه ای سرگشاده۲۰ خطاب به وی نوشت که یکی از سندهای تاریخی جمهوری اسلامی خواهد ماند. نوری زاد ابتدائا خطاب به ولیّ فقیه یادآور می سازد که طی دو دهه اخیر"با اشاره و تایید و نصب جنابعالی، شیفتگان و سربازان و اطرافیان و ماموران شما برمنصب های فراوان کشور قرار گرفتند... از شورای نگهبان تا قوه قضاییه. از فرماندهان سپاه تا فرماندهان ارتش. از امامان جمعه تا مجمع تشخیص مصلحت. از شورای انقلاب فرهنگی تا صداو سیما. هیچ منصب کلیدی نبود که منتصبین شما در آن حضور نداشته باشند. حتی نمایندگان مجلس خبرگان که به صورت ظاهر از جانب مردم انتخاب می شوند، پیشاپیش از فیلتر شورای نگهبان شما گذر می کردند..."
وی سپس خاطرنشان کرد در طول سالیان دراز، ما هرگز لذت یک روزنامه مستقل و صدا و سیمای مردمی را نچشیدیم..." نوری زاد پیرامون خطبه های نماز جمعه رهبری به وی خاطرنشان کرد "سابقا ما برای دشمن خط و نشان می کشیدیم، حالا کارمان بجایی رسیده است که باید برای بخشی از مردم خودمان خط و نشان بکشیم. این روند کار را بجایی می رساند که در فردای این نظام، جز دشمن، مردمی در کار نباشد..." وی آیت الله خامنه ای را دعوت کرد تا شاهد باشد "مسئولینی را که به راحتی نوشیدن یک شربت گوارا دروغ می گویند" و کشوری که به "دام روسیه و چین" افتاده است. او همچنین پیرامون سخنان احمد علم الهدی امام جمعه مشهد که بعد از انتخابات گفته بود "نخبگانی که وارد سیاست می شوند اگر ولایت پذیر نباشند ولایت ستیزند و ولایت ستیز یعنی ابن ملجم"، نوشت "چرا و به چه دلیلی یک رییس جمهور قبل از انتخابات برای یک امام جمعه، یک میلیارد تومان پول می فرستد؟ این در کجای عدل علی است؟" نوری زاد در انتها از خامنه ای تقاضا کرد که از مردم عذرخواهی نماید که "اگر این نشود و کار به تنگناهای انتظامی بکشد، ما رفته رفته این باقیمانده مردم را نیز از دست خواهیم داد و شما نیک تر از همه ما می دانید: نظامی که مردم نداشته باشد، چه دارد؟"
نوری زاد اکنون در بازداشتگاه و در وضعیت بسیار وخیمی به سر می برد...


مگر این مملکت فقط متعلق به اقای خامنه ای و یک اقلیت پیروِ اوست؟

مهندس حشمت الله طبرزدی، از اعضای سابق دفتر تحکیم وحدت و از دانشجویان سابقا اصولگرا که «مجلۀ پیام دانشجو» خود را در سال ۱۳۷۴ با تیتر "امام خامنه ای" منتشر کرد و بعد از مدتی به جبهه معترضین ملحق شد، بارها بدلیل فعالیت سیاسی و روزنامه نگاری بازداشت و مجروج و زندانی گردیده است. وی که ماه پیش–در جریان سرکوب های بعد از عاشورا- بازداشت شد، در اسفندماه سال گذشته نامه ای سرگشاده۲۱ خطاب به آیت الله علی خامنه ای نوشته بود و با مقدمه ای پیرامون آنچه بر وی گذشته خاطرنشان کرد "شما رهبر جمهوری اسلامی هستید و من نیز از مخالفان شناخته شده هستم که در ۱۵ سال اخیر هر نوع زندان و شکنجه سفید و ضرب وشتم و محرومیت را تحمل کرده، اما به هر حال پذیرفته ام که برای رسیدن به آزادی و دموکراسی می بایست هزینه پرداخت کرد و این طبیعت هر رژیم سرکوبگر و ایدئولوژیک است که مخالفین خود را سرکوب کند." طبرزدی از اینکه گروهی از ماموران برای همسر وی ایجاد مزاحمت کرده و آسایش و حریم خصوصی زندگی آنها را مورد تجاوز قرار داده اند، ابراز نگرانی نموده و خاطرنشان کرد "امروز دستگاه اطلاعات آقای احمدی نژاد به همسر و حریم خانوادگی من حمله ور شده و هر آینه این امکان هست که مرا به عکس العمل وا دارند.این بازی خطرناک را دستگاه امنیتیِ ولی فقیه شروع کرده و مسئولیت آن نیز با شخص رهبر خواهد بود." وی بی پرده به رهبری گوشزد کرد "جناب اقای خامنه ای!شما با زور سپاه و دستگاه های امنیتی همه مخالفین را از میدان خارج کرده و حتا یاران دیروز یعنی آقایان رفسنجانی و خاتمی را نیز از دست داده اید، اگر چه آنها بنا به مصلحت و به صورت علنی حرفی نمی زنند. شما به خوبی می دانید که اکثریت قاطع مردم ایران از حکومت شما ناراضی هستند اما نیروهای امنیتی آنها را سرکوب می کنند.به خوبی می دانید که دولت احمدی نژاد حتا دربین اصولگرایان محافظه کار نیز طرفداری ندارد،اما از ترس شما یا از روی مصلحت سخنی نمی گویند..."
طبرزدی اکنون در سلول انفرادی زمان و جنبش را نظاره می کند...

هنوز مشخص نیست سرنوشت کسانی که جرات داشته، جسارت به خرج داده و دلیرانه معضلات کشور را سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی گوشزد کرده یا می کنند، چه خواهد شد...


۱- نامه سرگشاده احمد قابل به خامنه‌ای مورخ ۱۰ خرداد ۱۳۸۴
۲-نامه سرگشاده محمد نوریزاد به خامنه‌ای مورخ ۲۹ خرداد ۱۳۸۸
۳-نامه سعیدی سیرجانی به خامنه‌ای مورخ تیر ماه ۱۳۷۳
۴-نامه سرگشاده دکتر قاسم شعله‌سعدی به خامنه‌ای مورخ آذر ۱۳۸۱
۵-نامه سرگشاده دکتر محسن سازگارا به خامنه ای مورخ ۲۹ بهمن ۱۳۸۷
۶-نامه نورالدین کیانوری به خامنه‌ای مورخ ۱۶ بهمن ۱۳۶۸
۷-استعفانامه سرگشاده آیت‌الله طاهری به خامنه‌ای مورخ ۱۸ تیر ۱۳۸۱
۸-نامه سرگشاده دوم سید ابراهیم نبوی به خامنه‌ای مورخ ۱۳ آبان ۱۳۸۸
۹-نامه سرگشاده امیرفرشاد ابراهیمی به خامنه‌ای مورخ ۲۶ آوریل ۲۰۰۳
۱۰-نامه سرگشاده دکتر عبدالکریم سروش به خامنه‌ای مورخ ۱۹ شهریور ۱۳۸۸
۱۱- نامه سرگشاده اکبر اعلمی نماینده به خامنه‌ای مورخ ۱۲خرداد ۱۳۸۸
۱۲-نامه سرگشاده دکتر پیام فاضل به خامنه‌ای مورخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۸
۱۳- نامه سرگشاده عبدالعلی بازرگان به خامنه‌ای مورخ تیر ۱۳۸۸
۱۴- در این زمینه می توان به نامه های سرگشادۀ بابک داد، مسیح علی نژاد، ۲۷ تن از اساتید دانشگاه، یک بسیجی سابق، انجمن مطالعات خاورمیانه، بیش از ۸۸ تن از اساتید دانشکده فنی دانشگاه تهران، یک فرهنگی و تعدادی از فرماندهان سابق جنگ نیز اشاره کرد.
۱۵- نامه سرگشاده احمدزیدآبادی به خامنه‌ای مورخ ۲۲ فروردین ۱۳۸۸
۱۶- نامه احمد قابل – همان منبع
۱۷-نامه سرگشاده احمد قابل به خامنه ای مورخ فروردین ۱۳۸۷
۱۸- نامه سرگشاده احمد قابل به خامنه ای مورخ بهمن ۱۳۸۷
۱۹- نامه سرگشاده دکتر محمد ملکی به خامنه ای در اردیبهشت ۱۳۸۷
۲۰- نامه نوری زاد- همان منبع
۲۱- نامه مهندس حشمت الله طبرزدی به خامنه ای مورخ ۲۵ اسفند ۱۳۸۷

*آقای هادی قابل هادی قابل از سوی دادگاه ویژه روحانیت به اتهاماتی واهی چون "اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، نشر اکاذیب، توهین به مقامات و هتک حیثیت روحانیت" به 40 ماه حبس و خلع لباس محکوم شده بود.

۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه

راز ماندگاري جنبش سبز مسالمت آميز بودن آن است:از خشونت پرهيز كنيم




جنبش سبز به عنوان يك جنبش مدني و مدرن روزهاي خوب و بدي را پشت سر گذاشته است.تا كنون بسيار با صلابت ادامه حيات داده و نضج و قوام كافي پذيرفته است.اما روز عاشورا هر چند كه يكي از رهبران جنبش نيز به آن اشاره كرد(مهندس موسوي) گاه دچار افراط شده و به خشونت كشيده شده است.من قصد ندارنم كه علتهاي آن را منكر شوم همانگونه كه جناب آقاي مهندس مير حسين موسوي در بيانيه شماره 17 خود فرمودند:«... مشاهده فیلم های تکان دهنده عاشورا نشان می دهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیر قابل قبول کشانده می شود، ناشی از به زیر انداختن افراد بی گناه از روی پل ها و بلندی ها، تیراندازی ها و آدم زیر کردن ها و ترورهاست.»من خود نيز در حوالي ميدان انقلاب از جنوب تا شمالش،از پارك لاله تا ميدان فلسطين را پيمودم و عطش لباس شخصي ها و گارديها را براي خشمگين كردن مردم به وضوح مي ديدم.ازحيدر حيدر گفتنهاي مشمئز كننده تا علامت وي(v) كه فعلا نماد جنبش سبز است و...
اما آيا اين نوع خشونت خواهي آيا به نفع جنبش است يا خير ؟پاسخ را به انديشه مردي مي نهم كه مبارزه با خونش،وجودش و لحظه لحظه زندگي اش پيوند خورده است وي در نامه مورخ 12/10/88 خود به هموطنان خارج از ايران نوشت:
«...هر گونه حرکت جنبش فعلی، به سمت خشونت به ضرر ایران، مردمان آن و خود جنبش سبز است. چرا که وقتی حرکت خشونت‌آمیز شود، جناح غالب و قاهر دست بالا را خواهد داشت و آنها برنده بازی خشونت خواهند بود. به علاوه آنکه آنها بهانه‌ها و دستاویزهایی دست‌شان می‌افتد تا بتوانند علیه جنبش مردم سمپاشی کنند و صف در هم ریخته خود را (چه در بین روحانیون و مراجع و چه در بین اصول‌گرایان منتقد و ناراضی و چه برخی مردم سنتی مذهبی) متحد و منسجم سازند. این امر باعث انسجام طرف مقابل و برعکس ایجاد تشتت و اختلاف در صف جنبش که بخش اعظمی از آن مخالف تندروی هستند خواهد شد. اما بالاتر از آن، بر فرض خشونت به پیروزی هم منجر شود، تجربه تاریخ جهان و خود ایران نشان داده است که خشونت عواقب مثبتی ندارد و آنها که با خشونت پیروز می‌شوند خود وقتی حاکم می‌شوند دست به سرکوب و خشونت و حذف مخالفان و منتقدان می‌زنند و این دور باطل هم‌چنان ادامه پیدا می‌کند.این نکته را هم بیفزایم که افراد و جناح‌های تندرو در حاکمیت اکنون خود طالب خشونت‌آمیز شدن اعتراضات هستند تا راحت‌تر بتوانند آن را سرکوب کنند...»اين سخنان بزرگ مردي به نام عزت الله سحابي است .من كاملاً به اين نكته معتقدم و جنبش مسالمت آميز مدني را با سطح و شخصيت اعضاي جنبش منطبق است.چگونه مي توان باور داشت كه دانشجويان و تحصيل كرده هاي جامعه همچون اراذل لباس شخصي به زد و خورد بپردازند؟
لذا همه دوستاران جنبش سبز بايد با درك ماندگاري اين جنبش مبارزه مدني را در اولويت قرارداده و اهداف والا و منش انساني و متمدنانه خود را موجب سر خوردگي خشونت طلبان قرارداده و سخن سعدي بزرگ را آويزه گوش نمايند: سنت جاهلان است که چون به دلیل از خصم فرومانند سلسله خصومت بجنبانند.

حكومت در صدد اين است كه جنبش را به سوي خشونت كشيده و آنرا نابود كند.چه آنها مي دانند، حريف جنبش در جنگ نرم(به تعبير خودشان) نمي شوند لذا طبيعي است كه بدنبال تغيير ميدان جنگ هستند و آرزوي جنگ در ميدان نبرد واقعي را مي طلبند.لذا بايد براي حفظ جنبش به رنگ سبز آن تاسي جست و نماد صلح آميز بودن جنبش را در اقصا نقاط وطن به احتزاز در آورد.

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

روز شمار خشونت حكومت با معترضان از ابتدا تا عاشوراي خونين

نگاهی به کارنامه خشونت جمهوری اسلامی در دوره پس از انتخابات تصور مقامات جمهوری اسلامی را از «مدارا» روشن می‌کند. اگر خشونت‌های صورت گرفته مدارا تلقی شود، باید منتظر اعدام‌های دسته‌جمعی خیابانی، بار دیگر کشتار وسیع زندانیان، به تیر بستن هزاران معترض در خیابان، ترورهای گسترده فعالان سیاسی و بمب‌گذاری‌های دولتی در مراکز پرجمعیت برای متهم کردن مخالفان با هدف حفظ نظام و ولایت فقیه بود. ادامه
پس از حوادث خونین عاشورا که آخرین آمار کشته‌شدگان آن، بر اساسا بولتن محرمانه ایرنا به نقل از وب‌سایت جرس ۳۷ نفر بوده است، فرمانده نیروی انتظامی اعلام کرد که «دیگر دوره مدارا تمام شده است و هر کس در تظاهرات‌ غیرقانونی شرکت کند، با وی برخورد شدیدتری در مقایسه با گذشته خواهد شد». (الف، ۹ دی ۱۳۸۸)نگاهی به کارنامه خشونت حکومت جمهوری اسلامی در دوره پس از انتخابات تصور مقامات جمهوری اسلامی را از «مدارا» روشن می‌کند. اگر خشونت‌های صورت گرفته مدارا تلقی شود، باید منتظر اعدام‌های دسته‌جمعی خیابانی، بار دیگر کشتار وسیع زندانیان، به تیر بستن هزاران معترض در خیابان، ترورهای گسترده فعالان سیاسی و بمب‌گذاری‌های دولتی در مراکز پرجمعیت برای متهم کردن مخالفان با هدف حفظ نظام و ولایت فقیه بود.حجم کم‌سابقه خشونت‌هاخشونت کم‌سابقه حکومت در برخورد با مخالفان خود در خیابان‌ها و بازداشتگاه‌های قانونی و غیرقانونی در ماه‌های اخیر تنها در دوره منتهی به انقلاب ۱۳۵۷ و حوادث اوایل دهه شصت قابل مشاهده بود. حکومت در روزهایی که احساس کند کنترل اوضاع دارد از کف می‌رود دستور تیر مستقیم می‌دهد.

بیشتر بخوانید: «هر کس در تظاهرات شرکت کند، پلیس برخورد شدید خواهد داشت» تجاوز در «فضای امنیتی» خیابان‌های تهران بازداشتی‌ها نیز بدون استثنا مورد ضرب و شتم و هتاکی قرار گرفته‌اند، از جوان بی‌نام و نشان بازداشت شده در خیابان به شکل تصادفی تا سخنگوی دولت خاتمی (نگاه کنید به عکس‌های اتومبیل رمضان‌زاده که بدون هیچ تلاشی برای پاک کردن آن با آثار خون در خودرو به خانواده او تحویل داده شده است: سایت امیرکبیر، ۷ مرداد ۱۳۸۸). فهرست کوتاهی از این قساوت‌ها بدین قرارند: * آویزان شدن از پا: این امر مشخصاً در مورد رامین آقازاده قهرمانی ذکر شده؛ وی ۱۵ روز بعد از این که با پای خود برای اثبات بی‌گناهی‌اش رفته بود، با بدنی که آثار شکنجه بر آن نمایان بود، از زندان آزاد می‌شود و پس از دو روز بر اثر جراحات وارده جان می‌بازد: سایت نوروز، شش مرداد ۱۳۸۸؛ افرادی دیگری نیز پس از آزادی جان سپرده‌اند: علیرضا داوودی در اصفهان، سایت رادیوزمانه، ۲۵ مرداد ۱۳۸۸؛ محمود رئيسی‌ نجفی بر اثر ضرب و شتم جان می‌بازد، سحام نیوز، ۱۱شهریور ۱۳۸۸* محروم کردن افراد از آب تا حدی که زندانیان از کاسه‌ توالت و گودی کف زمین آب نوشیده‌اند، محروم کردن افراد از دستشویی تا حدی که افراد در کانتینرهای کوچک و سوله‌ها قضای حاجت کرده‌اند، تجاوز جنسی به جوانان (نوروز، ۸ شهریور ۱۳۸۸)؛ مورد ترانه‌ موسوی که از هاله‌ ابهام بیرون آمده است: نگاه کنید به نامه‌ کروبی در این مورد؛ گزارش ادرار کردن بر روی زندانیان، تجاوز مکرر، مالیدن مدفوع به صورت آنان، لخت کردن آنها در برابر هم و درخواست تجاوز به یکدیگر از سوی بازجویان از زبان رضای ۱۵ ساله، تایمز آن‌لاین؛ ۲۲ اوت ۲۰۰۹ * ریختن بنزین روي بدن زندانیان و ساعت‌ها نگاه داشتن آنها در هوای گرم تابستاني در زير آفتاب (بیانیه‌ حزب مشارکت، ۷ مرداد ۱۳۸۸) * خرد کردن دندان‌های افراد، زدن افراد تا حد مرگ با باتون برقی، زنجیر و کابل به طور مکرر که به مرگ افراد نیز منجر شده است ( و بعد مرگ‌ها به بیماری مننژیت نسبت داده شده است)* رها کردن زخمی‌ها به حال خود (سایت روز، ۸ تیر ۱۳۸۸)* تجاوز با باتون و شيشه نوشابه و نیز تجاوز جنسی به برخی از بازداشت‌شدگان: يکی از اعضای کميته ويژه مجلس برای بررسی حوادث پس از انتخابات، پارلمان‌نيوز، ۴ شهریور ۱۳۸۸؛ گزارش یک فعال رسانه‌ای، نوروز، ۴ شهریور ۱۳۸۸؛ مصاحبه‌های ابراهیم شریفی و مریم صبری با رادیوفردا، اول مهر ۱۳۸۸)، شکستن صورت و انگشتان دست (امیرکبیر، ۴ شهریور ۱۳۸۸)* پرتاب افراد از پشت بام و کشتن افراد به این طریق (پنج نفر به این طریق کشته شده‌اند که فیلم آن در یوتیوب موجود است) یا هل دادن افراد از طبقات به سمت پایین (یک دختر در دانشگاه همدان)* کتک زدن وحشیانه‌ افراد برای گرفتن اقرار و اعلام معذرت‌خواهی از رهبری برای نگذاشتن صفت معظم در برابر مقام رهبری (مورد احمد زیدآبادی به نقل از همسرش؛ خبرنامه‌ گویا، اول مهر ۱۳۸۸)* بردن افراد زندانی برای اعدام و ترساندن افراد تا حد مرگ (گزارش مریم صبری از دوران زندان وی، رادیوفردا، اول مهر ۱۳۸۸)* شکستن دنده‌ افراد (مورد عیسی سحرخیز به نقل از خانواده‌ وی و برخی مقامات حکومتی که با وی دیدار داشته‌اند). * ترور از پیش طراحی شده (تیراندازی به سوی خواهرزاده‌ میرحسین موسوی؛ عاشورای ۱۴۳۱)* * رد شدن با اتومبیل از روی مردم در روز عاشورای ۱۴۳۱ که منجر به قتل چندین نفر شد. (فیلم آن در یوتیوب موجود است)* شلیک به مردم با تفنگ ساچمه‌ای که گاه تا ۱۲۰ زخم در بدن ایجاد می‌کند.این موارد به روشنی در گزارش برخی آزادشدگان و خانواده‌های مقتولین به چشم می‌خورد. برخی از مقتولین با باتون ضربه‌ مغزی شده‌اند. (مورد حسین اکبری، خبرنامه‌ گویا، ۷ مرداد ۱۳۸۸؛ مورد علیرضا افتخاری، خبرنگار، سایت مردمک، ۸ مرداد ۱۳۸۸) در مواردی افراد پس از تیر خوردن مورد ضرب و شتم واقع شده‌اند، به گونه‌ای که علاوه بر تیرخوردگی ساق دست، پهلو و کمر، آثار کبودی در پشت گردن و زخمی عمیق در پشت سر وجود داشته که داخل آن را با پنبه پر کرده بودند، بازویی که تیرخورده بوده، شکستگی کامل داشته و روی صورت هم بینی به نظر شکسته می‌نمود (مورد امیرحسین طوفان‌پور، گویانیوز، ۸ مرداد ۱۳۸۸). یکی از کشته‌شدگان در اصفهان (حسین اختر زند) از طبقه‌ سوم به پایین پرتاب شده بود (اخبار روز، ۷ مرداد ۱۳۸۸). یکی دیگر از کشته‌شدگان در نماز جمعه با ضربه‌ باتون دچار سکته‌ مغزی می‌شود (مورد مصطفی کیارستمی، نوروز، ۹ مرداد ۱۳۸۸). بسیاری نیز با گلوله‌ مستقیم بسیجیان و نیروهای لباس شخصی در خیابان کشته شده‌اند (مثل سجاد قائد رحمتی، داود صدری، اشکان سهرابی، ناصر امیرنژاد، ندا آقاسلطان، مهدی کرمی، یعقوب بروایه، مسعود هاشم‌زاده، میثم عبادی، بهزاد مهاجر: سایت رادیوفردا، ۱۱ تیر ۱۳۸۸؛ سایت نوروز، ۲۵ تیر ۱۳۸۸). افرادی نیز در درگیری‌های خیابانی به‌واسطه‌ ضربات باتون و کابل به قتل رسیدند (مثل حسین طهماسبی). اگر خشونت‌های صورت گرفته مدارا تلقی شود، باید منتظر اعدام‌های دسته‌جمعی خیابانی، بار دیگر کشتار وسیع زندانیان، به تیر بستن هزاران معترض در خیابان، ترورهای گسترده فعالان سیاسی و بمب‌گذاری‌های دولتی در مراکز پرجمعیت برای متهم کردن مخالفان با هدف حفظ نظام و ولایت فقیه بود.اعضای فعال ستادهای انتخاباتی تا ماه‌ها پس از انتخابات مورد بازداشت و ضرب و جرح و حتی قتل واقع شده‌اند. امیر اسلامیان، عضو ستاد کروبی در یاسوج، حدود شش ماه پس از انتخابات کشته شد و جسد این جوان در اواسط آذر ۱۳۸۸ در حوالی روستای محل سکونت خود روستای «چراخ وال» واقع در شهرستان بوکان پیدا شد. (جرس، ۱۳ آذر ۱۳۸۸)بنا به گزارش خانواده‌ها، به زندانیان مجروح تیر خلاص زده شده است. برادر کیانوش آسا وضعیت برادرش را این گونه توصیف می‌کند: «کیانوش روز ۲۵ خردادماه حوالی میدان آزادی با اصابت تیر به پهلویش زخمی شد . بر اساس گفته شاهدان او فقط یک گلوله خورده بود، اما به راحتی دست و پا و گردنش را تکان می‌داد و حتی سرش را برمی‌گرداند. کیانوش را از محل دور می‌کنند و با آمبولانس به بیمارستان منتقل می‌کنند. ما روز سوم تیرماه جسدش را شناسایی کردیم، و جسد او چهار روز بعد از زخمی شدنش به پزشکی قانونی منتقل شده بود، یعنی روز ۲۹ خردادماه. اما وقتی جسد او را در پزشکی قانونی شناسایی کردیم علاوه بر جای گلوله در کمرش، یک گلوله هم وارد گردنش شده بود که به احتمال ۹۰ درصد علت مرگش هم همین گلوله اصابت شده در گردنش بود، نه گلوله کمرش.» (مصاحبه با رادیوفردا، ۲۸ مرداد ۱۳۸۸)فشار بر خانواده‌هاخانواده‌های کشته‌شدگان و زندانیان در امان نبوده‌اند و مورد بازداشت و تهدید واقع شده‌اند. نامزد ندا آقاسلطان و برادر کیانوش آسا تنها برخی از نمونه‌های بازداشت اعضای خانواده کشته‌شدگان هستند. حتی مادران عزادار امکان گردهمایی در یک پارک عمومی را بدون دخالت ماموران پیدا نکرده‌اند و بعضا به طور گروهی (۱۵ تن از آنان) یک‌باره بازداشت شده‌اند. (موج سبز، ۱۴ آذر ۱۳۸۸) حد بالای رفتار غیرانسانی حکومت با خانواده‌های کشته‌شدگان درخواست پول برای تحویل اجساد به آنها بوده است. از خانواده‌های قربانیان تیراندازی‌های خیابانی نیز درخواست پول گلوله شده بود. همچنین یکی دیگر از اعضای خانواده قربانیان را به عنوان گروگان بازداشت می‌کردند تا مراسم نگیرند و به کسی خبر ندهند.شکنجه و تجاوزچند گزارش در مورد بازداشتگاه‌ها از زبان بازداشت‌شدگان عمق فاجعه یعنی شکنجه‌ها و تجاوزها و قتل زندانیان را بیان می‌کند: «دو هفته در بازداشت لمپن‌ها» (سایت موج سبز آزادی، ۱۹ مرداد ۱۳۸۸)، «در کهریزک آب را می‌لیسیدیم» (سایت روز، هفت مرداد ۱۳۸۸)، «مشاهدات یک شاهد عینی از فجایع کشتارگاه کهریزک» (موج سبز آزادی، ۲۰ مرداد ۱۳۸۸)، «گزارش تکان‌دهنده يک پزشک از يک مورد تجاوز جنسی در زندان» (خبرنامه گویا، ۲۹ مرداد ۱۳۸۸) و «رفتارهای شنیع با یک روحانی منتقد». (نوروز، ۲۲ مرداد ۱۳۸۸) در زمان بازداشت نیز رفتارهایی غیرانسانی با بازداشتی‌ها صورت گرفته است: «يک مادر و دختر بازداشتی در حضور هيئتت نمايندگان مجلس گفته‌اند که وقتی بازداشت شده‌اند به آنها گفته شده خم شوند و دو مرد داخل ون و در تمام طول مسير روی کمر آنها نشسته‌اند. هاله سحابی هم که در آن ديدار حضور نداشته و در آن زمان هنوز در بند ۲۰۹ نگهداری می‌شده بعدها گفته همراه او دختری بازداشت شده که يک مامور مرد لباس‌شخصی داخل ماشين روی پای او نشسته بوده است». (از بازداشتگاه بسيج تا بند قرنطينه؛ خاطرات يک دختر بازداشتی، ميدان زنان، هفت شهریور ۱۳۸۸)خشونت بی‌سابقه در انظار عمومی گرچه این سطح از خشونت در دوران آیت‌الله خمینی در ملاء عام و در دوران آیت‌الله خامنه‌ای در زندان‌ها رخ داده بود، در بیست سال حکومت خامنه‌ای، علی‌رغم در کار بودن دستگاه سرکوب وی در همه حال و بی‌رحمی همیشگی وی و منصوبانش تاکنون به صحنه‌ عمومی نیامده بود. ظاهرا احساس خطر حکومت در بالاترین مرحله قرار داشته است. (عراقی، فرمانده‌ سپاه محمد رسول‌الله وضعیت حکومت را در روزهای پس از انتخابات «قرمز» اعلام می‌کند: خبرگزاری فارس، هفت مرداد ۱۳۸۸) عدم تحویل اجسادبه گزارش هیأت منتخب نامزدها برای حمايت از آسيب‌ديدگان، اسامی ۶۹ نفر از معترضين کشته شده و دست‌کم ۲۴۵ معترض بازداشت‌شده اعلام شده است. (علیرضا بهشتی، رادیوفردا، ۲۰ مرداد ۱۳۸۸) پیکر منجمد بسیاری از کشته‌ها به خانواده‌ها تحویل داده نشده و پس از چندین هفته نگهداری در سردخانه‌های صنعتی توسط ماموران امنیتی دفن شده‌اند. روز ۲۱ تير از میان جوازهای دفن صادر شده در قبرستان بهشت زهرا ۲۸ جواز بدون ذکر نام و نام خانوادگی صادر شده و همگی در قطعه ۳۰۲ به خاک سپرده شده‌اند. ۲۴ تيرماه نيز ۱۶ جواز دفن با شرايط فوق صادر شده است. (نوروز، ۳۰ مرداد ۱۳۸۸) خشونت کور و گستردهزندان گوآنتانامو علی‌رغم بدنامی‌اش در مقایسه با کهریزک بر اساس گزارش‌هایی که از آنجا منتشر شده مدینه‌ فاضله است. در زندان گوآنتانامو به هیچ زندانی‌ای تجاوز جنسی نشده است؛ در ابوغریب زندانیان را از آب و غذا محروم نمی‌کردند و هر چند ساعت برای تنبیه جمعی آنها با باتوم و کابل و زنجیر به جان‌شان نمی‌افتادند؛ پیکر بی‌جان زندانیان گوآنتانامو و ابوغریب با دندان‌های خرد شده و صورت له شده و بدن‌های کبود و شکاف خورده به خانواده‌های آنها تحویل داده نشده است (گزارش حسین علایی در مورد محسن روح‌الامینی از قول پدر وی، سایت ایران امروز، سوم تیر ۱۳۸۸؛ همچنین گزارش‌های مربوط به مرگ سهراب اعرابي، محمد كامراني و امير جوادی: سایت موج سبز آزادی، ۲۷ تیر ۱۳۸۸؛ محمدجواد پرنداخ، دانشجوی اصفهانی، موج سبز آزادی، شش شهریور ۱۳۸۸) . رژیم جمهوری اسلامی و نیروهای بسیجی آن به اسرای بعثی تا این حد از خشونت روا نداشته است. با اعدامی‌های سال‌های دهه‌ شصت نیز پیش از اعدام چنین رفتارهایی نشده بود. این رفتارها بر این نکته گواهی دارند که حکومت صرفا با اتکا بر قوای قهریه و نظریه «برد بر اساس ایجاد رعب و وحشت» امیدوار به بقای خود است و به هیچ وجه نمی‌خواهد یا نمی‌تواند اعتماد عمومی را بازگرداند. حکومتی که خود را دارای آینده و مستقر می‌بیند تا این حد به خشونت کور و گسترده علیه شهروندان معمولی دست نمی‌زند